آیا اسم عین میتواند خبر، صفت، حال از ظرف زمان واقع شود!؟ مثال: خرجت فإذا الاسد..
در اینجا إذا رو بعضیا میگن حرفه و حرف هم نقش نمیگیره.
بعضیا میگن که ظرفه.
حال که اذا ظرفه بعضیا میگن نقشش میشه خبر.. و الاسد مبتدا وقتی که بگن خبر پس نمیتونه إذا ظرف زمان باشه.. چون ظرف زمان نمیتونه خبر یا صفت یا حال از اسم عین (جثه) که همان الاسد باشه واقع بشه.
فرق عذب و عذاب درحالیکه ریشه هر دو عذب است. مُعَذِّبُوهَا عَذَاباً شَدِیداً ( اسراء / ۵۸
واژه عذاباً در آیه یادشده اسم مصدر است برای تعذیباً(اسم مصدر باب تفعیل بر وزن فَعال می آید، مثل سلام و تسلیم و کلام و تکلیم)، و عاملِ این مفعول مطلق مزبور هم اسم فاعلش می باشد یعنی مُعَذِّبُوها که دقیقا از جنس عذاباً است که گفتیم این عذاباً اسم مصدر است برای تعذیباً بنابراین، عذاباً ثلاثی مجرد نیست و ثلاثی مجردش عَذْب است که از منظر معنی بین عَذْب و عذاب تفاوت اساسی وجود دارد زیرا عَذْب، گوارایی است اما عذاب، سلب گوارایی (یکی از معانی مهم باب تفعیل، سلب است، مثل "جَلَّدْتُ البعیرَ" یعنی سَلَبْتُ جِلْدَها؛"پوست شتر را کندم" و مثل"قَشَّرْتُ التُّفّاحَ" یعنی" پوست سیب را کندم" و به شکنجه دادن و شکنجه از آن جهت تعذیب و عذاب گویند چون تعذیب و عذاب، گوارایی و خوشی و رفاه و راحتی را از آدم می گیرد و سلب می کند؛ پس تعذیب یعنی سلبُ الْعَذْبِ و العُذوبة)
نکته درمورد جمله امیرالمومنین. کلمه امیر ۲احتمال دارد: ۱-أمر:دستور دادن. ۲-میر:بزرگ و سرپرست. کدام یک از احتمال صحیح است؟ در هردوصورت یا فعل مضارع هست یا صفت مشبهه به این حالت: اگر از ریشه (میر) باشد فعل مضارع صیغه۱۳آن میشه:أمیر ُ واگر از ریشه(أمر)باشد صیغه ۱۳فعل مضارعش میشه:آمِرُ(أَأْمِرُ) ?اگر صفت مشبهه باشد: از ریشه(میر) بروزن فعیل:ممیر. ازریشه (أمر) بروزن فعیل:أمیر. پس معلوم میشه یا فعل مضارع از ریشه (میر )هست. یا صفت مشبهه ازریشه(أمر)است. اگر صفت مشبهه باشد(ریشه أمر) ،المومنین مضاف الیه برای امیر هست ومحلا منصوب بنابر مفعول برای صفت مشبهه. اگر مضارع از(میر)باشد،المومنین مفعول برای امیر است. معنا: از ریشه أمر: دستور دهنده مومنین. از ریشه میر: سرپرستی میکنم مومنین را. جواب صحیح از ریشه (میر)است و فعل مضارع صیغه۱۳. چرا از ماده امر نیست؟ چون اگر ازین ماده باشد باید صفت مشبهه باشد در حالی که (امر)متعدی هست و حال آنکه صفت مشبهه از متعدی گرفته نمیشود. امیرالمومنین علم ازجمله شده به حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام. در روایت هست که که میفرماید جمله برای لقب به خداوند متعاله و خداوند این لقب را مختص حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام کرده است. و حرام هست کسی غیراز حضرت علی ملقّب به این لقب باشد.
الإسمُ عَلى قِسْمَیْنِ: منصرفٍ و غيرِ منصرفٍ. ( نقش منصرفٍ و غیر منصرفٍ، بدل تفصیل از "قِسْمَیْنِ" است.) یک مثال دیگه : الکلمةُ ثلاثةُ أنواعٍ الاول: اسم الثانی: فعل الثالث: حرف. نقش ( الأول ) و ( الثانی ) و ( الثالث ) میشه بدل تفصیل. این موارد توی کتب فراوان هست. به خصوص کتاب کافی فی المفردات. که در ( الأول ) و ( الثانی ) و ( الثالث ) در این مثال سه وجه جایز هست. ۱ - الأولِ ، بنا بر بدل تفصیل برای أنواعٍ ۲ - الأولُ بنا بر خبر برای مبتدای محذوف ۳ - الأولَ بنا بر مفعول برای أعنی محذوف. مثال های زیادی هم به همین روش میشه رفت. به خصوص کتاب کافی
#نکته کلمه ( فَضْلَة ) بهش ( قَید ) و ( تکْملة ) و ( تَتِمّة ) و ( مُکَمِّل ) هم گفته میشه. ( فُضلة ) به مضموم خواندن فاء غلط مشهور هست. بلکه باید گفت ( فَضلة ) به فتح فاء.
#سؤال ( وما کان الله معذبهم وهم یستغفرون ) چه نکته بلاغی مشاهده میشه؟ پاسخ در جمله اول خبر کان می تونسته از نوع جمله فعلیه یعذبهم باشه ولی بصورت اسم آورده که ثبوت در نفی عذاب را تقویت کنه برای آنها که استغفار می کنند.
سؤال تصغیر فاطمة چیست؟ فُوَیْطِم یا فُطَیْمَة؟ تصغیر فاطمة می شود فُطَیْمَة(شذوذا) کما فی قول الاعشی: نَحنُ الْفَوارسُ یومَ الْحُنُوِّ ضاحیة جنبی فُطَیْمَةُ لا میلٌ و لا عزْلٌ